♥جوجو طلایی♥

♥هر چی به ذهنت برسه این تو هست♥

♥جوجو طلایی♥

♥هر چی به ذهنت برسه این تو هست♥

دلم گرفته

ای آسمون زیبا امشب دلم گرفته

های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

یک سینه غزق مستی دارد هوای باران

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم

شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

درصد فضولی خود را بسنجید



کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه ی فردا نبود کاش بودی تا برای قلب من زندگی این گونه بی معنا نبود کاش بودی تا لبان سرد من بی خبر از موج و از دریا نبود کاش بودی تا فقط باور کنی بعد تو این زندگی زیبا نبود ---

زندگی

همیشه به من می گفت زندگی وحشتناک است ولی یادش رفته بود که به من می گفت تو زندگی من هستی روزی از روزها از او پرسیدم به چه اندازه مرا دوست داری گفت به اندازه خورشید در اسمان نگاهی به اسمان انداختم دیدم که هوا بارانی بود و خورشیدی در اسمان معلوم نبود شبی از شبها از او پرسیدم به چه اندازه مرا دوست داری گفت به اندازه ستاره های اسمان نگاهی به اسمان انداختم دیدم که هوا ابری بود وستاره ای در اسمان نبود خواستم برای از دست دادنش قطره ای اشک بریزم ولی حیف تمام اشکهایم را برای بدست اوردنش از دست داده بودم

 

 هر وقت که دل کسی رو شکستی روی دیوار میخی بکوب تا به یادت باشه که دلشو شکستی هر وقت که دلشو بدست اوردی میخ را از روی دیوار در بیار اخه دلشو بدست اوردی اما چه فایده جای میخ که رو دیوار مونده

بزرگ ترین دروغ عمرم

می خواهم بزرگ ترین دروغ عمرم را برایت بگویم : فراموشت خواهم کرد

               می خواهم صادقانه ترین کلام عمرم را برایت بگویم: دوستت دارم همیشه!

                                می خواهم عشق را برایت معنی کنم: عشق یعنی تو! 

                                                می خواهم تورو احساس کنم:عکس هایت را می بوسم

                                                                  می خواهم دل خود را شاد کنم : به امید دیدنت می گ 

 

        

 

 

  اگه کسی واقعا عاشق باشه توی هیچ شرایطی عشقشو تنها نمیزاره... 

 

   

جدایی...

میدانی هر روز در جنگیم

انگار طوری راه خود را گم کرده ایم

وقتی برای بار اول شروع کردیم

آره ، همه یک جور زندگی میکردیم

حالا، هر چه زمان میگذرد

هر یک از ما به راه خود میرویم

حال که دیگر احساسی نمانده

هیچ سودی در پیشرفتمان نیست

میدانی؟ما هر دو تلاش کردیم

آره ؛ هر دو دروغ گفتیم!

حالا که اشک ها فرو مینشیند

هر یک از ما به راه خود میرویم

جدایی؛ امروز آغاز میشود... 

 جدایی؛آره جدایی تنهاراه است 

 

دوستت دارم

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم     


دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم منتظر لحظه ای هستم که در کنارت

بنشینم سر رو شانه هایت بگذارم....از عشق تو.....از داشتن

تو...اشک شوق ریزم منتظر لحظه ی مقدس که تو را در آغوش

بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم وبا تمام

وجود قلبم وعشقم را به تو هدیه کنم اری من تورا دوست دارم

وعاشقانه تو را می ستایم

زدست دیده

زدست دیده و دل هر دو فریاد

                       که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد

                      زنم بر دیده تا دل گردد ازاد

دلم برات تنگ شده

تو این روزای بی کسی اگه به دادم نرسی  

            یه روز می آی که دیر شده نمونده از من نفسی 

 

 می نویسم برای تویی که به امید دوباره دیدنت زنده ام پس نازنینم زودتر بیا... 

امروز نمی دونم از چی بنویسم به دنبال بهونه ای هستم تا باز هم مثل همیشه از توبنویسم ولی هرچه فکر می کنم بهونه ای به ذهنم خطور نمی کنه پس بی بهونه می گم دوست دارم دلم برات تنگ شده کاش سرنوشت کمی دست از لجبازی برمی داشت و من یک بار دیگه می دیدمت هرچند اگر تمام عمر هم چشمان تو را به نظاره بنشینم برای من کم است ولی لحظه ای دیدن تو می تونه دلمو تا مدتی آروم کنه می دانم سرنوشت این بار قصد مغلوب کردن منو داره ولی فریاد می زنم که همه بشنوند این بار با دفعات قبل فرق داره می خوام همه بدونند که من لذت تنهایی رو به تمام لذت های بدون تنهایی خود ترجیح میدم و به قول شاعر :تنهایی گرچه کشنده است واسه من خیلی عزیزه می خواهم تنهایی ام را تنها با تو قسمت کنم تویی که خود این تنهایی رو به من هدیه دادی برگرد... 

دلم برای شونه هات تنگه

دلم برای شونه هات تنگه

دلم خونه

سعی کن ...

سعی کن به کسی که تشنۀ عشق است، دل نبندی.

چون تشنۀ عشق یک روزی سیراب می شود.

پس سعی کن به کسی دل ببندی که لایق باشه.

تاریخچه خط در ایران زمین

تاریخ خط و زبان ایران به دو دوره متمایز پیش از اسلام و بعد از اسلام تقسیم می شود.ملاک این تقسیم ، تنها تسلط اعراب و انقراض سلسله ساسانی نیست زیرا اتفاقات و حوادث سیاسی تنها عامل تمایز خط و زبان نمی تواند باشد بلکه علت این تقسیم ، آن است این دو دوره از هر جهت با هم تفاوت دارند و با آنکه ایرانیان بسیاری از سنن و خصوصیات کهن ملی خود را بعد از تسلط اعراب تازی حفظ کردند ولی به علت تغییر مذهب و تحول اوضاع سیاسی و اجتماعی ادبیات خط و تا حدودی زبان بعد از اسلام با پیش از آن تفاوت کلی را حاصل نمود .

در این مقاله به زبان و خط بعد از اسلام پرداخته نخواهد شد و هدف اصلی شناساندن زبان ، خط و ادبیات از شاهنشاهی هخامنشی تا پایان شاهنشاهی ساسانی است . با توجه به تارخچه خط در ایران باستان که طبق کتیبه ای که در جنوب ایران کشف شده است مبدا آن به حدود پنج تا هفت هزار سال پیش می رسد . برای نمونه میتوان از کتیبه های موجود در معبد سه هزار و پانصد ساله زیگورات نام برد ولی از آنجا که مدارک در این باره کامل نیست از نوشتن خط قبل از هخامنشیان خودداری نمودیم  .  

منبع:itmon.blogsky.com

ادامه مطلب ...

تنهاترین تنهایی ام

 آنکه در تنهاترین تنهایی ام تنهای تنهایم گذاشت.....ای خــــــــــــــدا.....

در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار.....

عشق

عشق ان نیست که دو دلداده با هم زیر باران خیس شوند

       عشق ان است که :

 >>>چترت را بالای سر دلدارت بگیری طوری که نفهمد چرا زیر باران بود و خیس نشد<<<