♥جوجو طلایی♥

♥هر چی به ذهنت برسه این تو هست♥

♥جوجو طلایی♥

♥هر چی به ذهنت برسه این تو هست♥

درخواست عجیب ازدواج یک دختر!

درخواست عجیب ازدواج یک دختر! دختری دانشجویی که 2000 خواستگار پیدا کرد!!




درخواست عجیب ازدواج یک دختر! دختری دانشجویی که 2000 خواستگار پیدا کرد!! ( + عکس )

ادامه مطلب ...

شیطان

شیطان
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.
لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،
خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.. در راه به مسجد و
در همان نقطه مجدداً زمین خورد!

ادامه مطلب ...

غم دل.......

من خسته و بی هـــدف در کــوچه هـــای غربت ســـر گـــردانـــم فـــضای

شهر را غبار غربت ویاءس فرا گــرفــتـه دیــگــر خــسـته شده ام به دیواری

سرد و سیاه تکیه می دهم اما سایه ام مرا کشان کشان دنبال خو می برد

آخر مقصد و راه من کجاست هیچ کسی نیــست انــگار درایــن هــمــه بــا

هم غریبند همه همانند سایه ای ســیــاه با شـتـاب از کـنـار هم می گذرند

و خود را در گورسـتــان تـاریـک خـانـه هایـشـان پـنـهـان مـی کـنـنـد و مــن 

و سایه ام همچنان سر گردان زمان سالهاست که در اینجا گم شده اسـت 

و برای کسی مهم نیست که دست شب چنان زغــال زمـیـن و آسـمـان را 

سیاه کرده است سایه ام مرا به زیر اتاقی روشن می برد انـگــار شـخصی 

آنجاست که به روشنایی علاقه مند است و پشت پنــجــره ایـسـتـاده و بـه 

بیرون می نگرد چشمانش برقی عجیبی از امید دارد بــا چــشـمـانــــــــم 

به او می فهمانم به کشمکش احتیاج دارم تا با دسـتــش غــبـار غـربــت و

یاءس را از پیراهن روحم بتکاند پس عاشـقـانــه بــا او بــه راه مـی افــتــم 

تــــــــا شــــــــب را نــــــــــا بـــــــــود کـــــــنــــــیـــــــــــم

عشق و ثروت و موفقیت

عشق و ثروت و موفقیت
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.

ادامه مطلب ...

فوتبالیست کوچولو

در تمام تمرین‌ها سنگ تمام می‌گذاشت اما چون جثه اش نصف سایر بچه‌های تیم بود تلاش‌هایش به جایی نمی‌رسید. در تمام بازی‌ها ورزشکار امیدوار ما روی نیمکت کنار زمین می‌نشست اما اصلا پیش نمی‌آمد که در مسابقه ای بازی کند. این پسر بچه با پدرش تنها زندگی می‌کرد و رابطه ویژه ای بین آن دو وجود داشت. گرچه پسر بچه همیشه هنگام بازی روی نیمکت کنار زمین می‌نشست اما پدرش همیشه در بین تماشاچیان بود و به تشویق او می‌پرداخت. این پسر در هنگام ورود به دبیرستان هم لاغر ترین دانش آموز کلاس بود. اما پدرش باز هم او را تشویق می‌کرد که به تمرین‌هایش ادامه دهد. گرچه به او می‌گفت که اگر دوست ندارد مجبور نیست این کار را انجام دهد.

ادامه مطلب ...

چه سخت است زندگی

چه سخت است زندگی

 

آن هنگام که احساس کنیم زیر این آسمان کبود کسی نیست که ما را

 

دوست داشته باشد ...

زندگی

همیشه به من می گفت زندگی وحشتناک است ولی یادش رفته بود که به من می گفت تو زندگی من هستی روزی از روزها از او پرسیدم به چه اندازه مرا دوست داری گفت به اندازه خورشید در اسمان نگاهی به اسمان انداختم دیدم که هوا بارانی بود و خورشیدی در اسمان معلوم نبود شبی از شبها از او پرسیدم به چه اندازه مرا دوست داری گفت به اندازه ستاره های اسمان نگاهی به اسمان انداختم دیدم که هوا ابری بود وستاره ای در اسمان نبود خواستم برای از دست دادنش قطره ای اشک بریزم ولی حیف تمام اشکهایم را برای بدست اوردنش از دست داده بودم

 

 هر وقت که دل کسی رو شکستی روی دیوار میخی بکوب تا به یادت باشه که دلشو شکستی هر وقت که دلشو بدست اوردی میخ را از روی دیوار در بیار اخه دلشو بدست اوردی اما چه فایده جای میخ که رو دیوار مونده

asheghane

تو دور می شوی
و انگار ابرها ستاره ام را می چینند
و تک شقایقم در مرداب می میرد
و حال در بطن این لحظه های سرد
سبد های سیب پر از خالی است
ومن اهسته زیر سایه ی درخت ها تب می کنم
و در اغتشاش توهم برگ ها هذیان می گویم
اه تو هرکجا هستی سری به خواب من بزن
وببین که هنوز بی شقایق بی ستاره در چشم سیب ها رنگ می بازم

 

پاک بودن

چقدر لذت بخشه  

 

وقتی می دونی پاک و بی گناهی  

 

می تو نی راحت تو چشای مادر و پدرت نگاه کنی 

 

گذشته رو ول کن  

 

هر کاری کردی رو فراموش کن  

 

از امروز بگو من میخام پاک ترین باشم 

 

بهترین باشم. 

 

هیچوقت عهدت رو نشکن که زندگیت رو نکبت میگیره

انواع مخ زنی

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

 

 

روش جوادی: یه بار یه جایی که توی دید طرف باشه و بتونه با دو تا شلیک خودشو

بهت برسونه یهو غش می کنی و ولو می شی کف زمین.

پس از چند دقیقه هذیون گفتن راجع به اینکه پسر پسر اصغر قصاب اومده خواستگاریت

 اما تو نمی خواهی با اون شوهر کنی ! مثلا به ضرب آب قند به هوش می آیی و وقتی چشمت به 

طرف می افته یهو بغضت می ترکه و د گریه.

ادامه مطلب ...

من..

بغضی خسته دردی کهنه

زنی جامانده از قافله خوشبختی

کوله بارش یاد ها فریادها

اغوش سینه اش تنها پناه دستهاش

گهی اهسته و ارام

گهی چون موجی بی پروا پیش می راند

قایق کهنه ارزوها

گاه در خود اندیشه کنان میپرسد پس کجاست

باغ زیبای رویاها؟

چون من ایا خسته ای جامانده از یاد رفته ای

این زمان شیون کنان

گرمی دست تو را میخواند؟ 

جملات فلسفی و عارفانه - اس ام اس فلسفی

کسانی سزاوار یادمانند که دریاد مانند.

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آنچه هستیم ده درصد توان ماست. با صد در صد چه از ماست.

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مرگ مغزی، بهتر از مغزی است که در فکر انحراف ومرگ سایر مغز هاست.

 

بقیه در ادامه مطلب

اس ام اس جدید اس ام اس زیبا اس ام اس پند آموز اس ام اس معنوی اس ام اس جالب اس ام اس فلسفی اس ام اس سخنان بزرگان جملات زیبا پیامک پند آموز جملات

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بترس !از شیشه گری که خرده شیشه زیادی دارد.

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نسخه کامل وزیبای طبیعت را، نمی توان نسخ وفسخ کرد.

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کُوکِ ساعتِ خوشبختی با توست!

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

جهان گیر باش اما در جهان، گیر مباش.

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

باید در دم زندگی دقت کنیم تا بازدم خوبی داشته باشیم.

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بارانِ سر سبزی باش نه سیلاب غرض ورزی.

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سرانجام جاری شدن قطرات عشق نزول دریایی رحمت است.

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کسی که دستش را بسته، دست و دل باز نیست.

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مکث، پایان رقـــــ ـص زندگیست.

عالم فروتن

 

گویند که زمانی در شهری دو عالم می زیستند . روزی یکی از دو عالم که بسیار پرمدعا بود. 

کاسه گندمی بدست گرفت و بر جمعی وارد شد و گفت : 

این کاسه گندم من هستم ( از نظر علم و ... ) و سپس دانه گندمی از آن برداشت و گفت : 

و این دانه گندم هم فلان عالم است و شروع کرد به تعریف از خود . 

خبر به گوش آن عالم فرزانه رسید . فرمود به او بگوئید : 

 آن یک دانه گندم هم خودش است، من هیچ نیستم...