-
چرا؟
1391/08/20 10:32
تو به من خندیدی .... و نمی دانستی .... من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم ..... باغبان در پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک .......... و تو رفتی و هنوز ....... سالها هست که در گوش من آرام آرام خش خش گامهایت تکرار کنان میدهد آزارم ........ و من اندیشه...
-
زندگی
1391/08/20 10:31
و من امروز فهمیدم دنیا سه روز است : دیروز که گذشت امروز که در آنیم فردا که شا ید نیاید
-
و آن...
1391/08/20 10:31
و آن زمان که خدا تو را آفرید به فکر نا امیدی دل من بود که با دیدن تو توان زندگی پیدا کرد دوباره رنگ گرفت دوباره نفس کشید دوباره خندید و امروز به یاد آن لحظه دوباره گریه خواهد کرد...
-
ستاره ها
1391/08/20 10:30
ای ستاره ها که بر فراز آسمان با نگاه خود اشاره گر نشسته اید ای ستاره ها که از ورای ابر ها بر جهان ما نظاره گرنشسته اید اری این منم که در دل سکوت شب نامه های عا شقا نه پاره می کنم ای ستاره ها اگر به من مدد کنید دامن از غمش پر از ستاره می کنم با دلی که بویی از وفا نبرده است جور بیکرانه و بهانه خوشتر است در کنار این...
-
اشتباه
1391/08/20 10:30
تموم زندگیم رو به پاش ریختم برای داشتنش همه کار کردم به هر آب و آتیشی زدم از همه چیزم گذشتم برای اینکه داشته باشمش پل های پشت سرم رو خراب کردم باخودم می گفتم اونم داره از همه چیزش می گذره اونم به خاطر من خیلی سختی دیده به خاطر من از همه چیزش گذشته و با همین فکر ها تموم مشکلاتم رو راحت حل می کردم و با همه چیز کنار می...
-
عروسک
1391/08/20 10:29
عروسکی می خواستی رو طاقچتون بکاریش وقتی بازیت تموم شد کنج اطاق بذاریش دیگه برای بازی اطاق تو شلوغه عروسکا بدونید که عاشقی دروغه
-
وفا
1391/08/20 10:29
تو به دلبری و شوخی دل اگر چنین ربایی نه گمان برم که یابد زتو بیدلی رهایی بتو آنزمان که دادم دل از این نبودم آگه که تراست خوی و عادت چو زمانه بیوفایی نه دل مرا دهی باز و نه کام او برآری به کدام زهره گویم که تو چنین چرایی ز تو هر جفا که دیدم زفا به جان خریدم به امید آنکه شاید نکنی زمن جدایی تو بمن گر آشنایی نکنی گنه...
-
تو
1391/08/20 10:28
تو از تبار مردمان ساده ای که از تو می شود ز پاکی زلال قصه ها شنید و با تو می شود به انتهای قله های دور دست رسید تو از صداقت تمام قلب های پاک و از صفای هب و از اصالت تمام عشق های بی غروب تو از قبیله صفا و پاکی و نجابتی تمام عمر می شود ز خستگی نگفت و با تومی شود به شب اگر چه تیره و طویل و بی طلوع نشست و لحظه ها نخفت...
-
مرهم
1391/08/20 10:28
زخمی تر از همیشه از درد دل سپردن سرخورده بودم از عشق در انتظار مردن با قامتی شکسته از کوله با ر غربت در جستجوی مرهم راهی شدم زیارت رفتم برای گریه رفتم برای فریاد مرهم مراد من بود کعبه تو را به من داد
-
اندیشیدن
1391/08/19 14:53
اندیشیدن به اینکه دیگر نمی خواهم به تو بیاندیشم همچنان اندیشیدن به توست پس بگذار بکوشم نیاندیشم که نمی خواهم به تو بیاندیشم
-
گمنامی گم نشده
1391/08/19 14:53
میان همه جوی ها که همراه همه رودها به دریا سرازیر می شوند جوی کوچکی هم بود که هیچ میل سرازیر شدن به دریا را نداشت وقتی سایر جویها از او پرسیدند چرا گفت : هر چند در مقابل عظمت دریا بس ناچیز و خوارم ! اما من ... " گمنامی گم نشده را بیشتر از شهرت گم شده دوست دارم "
-
زبان سکوت
1391/08/19 14:52
یک ساعت تمام بدون آنکه یک کلام حرف بزنم برویش نگاه کردم : فریاد کشید آخر خفه شدم چیزی بگو . گفتم : نشنیدی برو !!!
-
علاقه
1391/08/19 14:52
گل سرخی به او دادم گل زردی به من داد...! برای یک لحظه ناتمام قلبم از طپش افتاد ... با تعجب پرسیدم : مگر از من متنفری ؟! گفت : نه ! باور کن نه ! ولی چون تو را واقعا دوست دارم نمی خواهم پس از آنکه کام از من گرفتی برای پیدا کردن گل زرد ، به خود زحمت هموار کنی !!!
-
شاعرانه
1391/08/19 14:51
بهانه تنها بهانه واسه بودنم تو بودی ولی این دلو تو آخر زدی و یه جور شکوندی یه جوری رفتی که تنها اسم تو مونده تو ذهنم یه جوری پاییز شده تو باغ سبز سرنوشتم من اگه یه روز برای قلب پاک تو می مردم بدون اینو که یه روزی گول اون نگاتو خوردم فکر می کردم که همیشه تو فقط برام می مونی ولی افسوس که تو حتی نتونستی قدر بدونی می دونم...
-
آینده
1391/08/19 14:51
آسمان آبی غم آبی و حقیقت آبی است... بیا در آبی آرامش خانه کنیم..... اضطراب تو از چیزی است که در آینده قرار است اتفاق بیفتد چیزی که شاید هرگز اتفاق نیفتد به فکر امروز باش چرا که... آینده خود از خویشتن مراقبت خواهد کرد
-
سو استفاده از جنس مونث
1391/08/19 14:50
به نظر شما مقصر کی هست دختر یا پسر ؟؟؟ چیکار کنیم تا این اتفاق نیوفته؟؟؟ اصلا می دونید سو استفاده کردن دقیقا یعنی چی؟؟؟
-
جرم عشق
1391/08/19 14:49
به جرم عشق تو گر می زنند بر دارم گمان مبر که از عشق تو دست بر دارم مگو که جان مرا با تو آشنایی نیست که با وجود تو از هر چه هست بیزارم از ان سبب که زبان راز دل نمی داند حدیث عشق تو را بر زبان نمی آ رم...
-
زیبا ترین جملات
1391/08/19 14:48
وقتی که میگویی دوستت دارم اول روی این جمله فکر کن شاید نوری را روشن کنی که خاموش کردن آن به خاموش شدن او ختم شود هفت شهر عشق .. شهر اول : نگاه و دلربایی.. شهر دوم : دیدار و آشنایی.. شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی.. شهر چهارم : بهانه،فکر جدایی.. شهر پنجم : بی وفایی.. شهر ششم : دوری و بی اعتنایی.. شهر هفتم : اشک، آه و...
-
تقدیم به کسی که ...
1391/08/19 14:46
تقدیم به کسی که وقتی کنارشم زیباترین حسهای دنیا رو بهم می ده ، و پهناورترین شانه هارو برای آرامشم داره ... برای تکیه ام ...برای اشک هام ... برای افکار خسته ام ، و شنوا ترین گوش رو برای عاشقانه ترین حرفام ، و زیبا ترین بیان برای تکرار کردن احساسش ورسوندن پیام قلب بزرگ عاشقش به قلب کوچیک و منتظر من ... از همیشه بهم...
-
دل کندم از دنیا
1391/08/19 14:45
چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهایی ست ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایی ست مرا در اوج می خواهی تماشا کن تماشا کن دروغین بودم از دیروز مرا امروز حاشا کن در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم دلم چون دفترم خالی ست قلم خشکیده...
-
روی سنگ قبرم بنویسید...
1391/08/19 14:45
روی سنگ قبرم بنویسید: کبوتر شد و رفت... زیر باران غزلی خواند، دلش تر شد و رفت... چه تفاوت که چه خورده است؟ غم دل یا سم... آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت... روز میلاد.... همان روز که عاشق شده بود... مرگ با لحظه میلاد برابر شد و رفت... او کسی بود که از غرق شدن می ترسید... عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت... هر غروب...
-
شعر زیبا
1391/08/19 14:44
اگه می دونستی قطره بارون وقت دور شدن از ابرا چه حسی داره... اگه می دونستی یه بندر وقت رفتن کشتی ها چه تنها می شه... اگه می دونستی درخت کاج وقت پر کشیدن پرنده ها چه غمگین می شه... اگه می دونستی رفتنت چه آتیشی به جونم کشید اونوقت انقدر راحت بهم نمی گفتی: خداحافظ...
-
بوی گل
1391/08/19 14:43
دستم بوی گل می داد ! مرا به جرم گل چیدن گرفتند .... ولی حتی یک نفر هم فکر نکرد شاید من گلی کاشته باشم !
-
دعای وقت خواب (طنز)
1391/08/19 14:42
خاطرات طنز در جبهه: تازه چشممان گرم شده بود که یکی از بچهها، از آن بچههایی که اصلاً این حرفها بهش نمیآید، پتو را از روی صورتمان کنار زد و گفت: بلند شید، بلند شید، میخوایم دسته جمعی دعای وقت خواب بخوانیم. هرچی گفتیم: « بابا پدرت خوب، مادرت خوب، بگذار برای یک شب دیگر، دست از سر ما بردار، حال و حوصلهاش را نداریم.»...
-
اعتصاب در خانه (داستانهای طنز کوتاه)
1391/08/19 14:42
سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن. زن فرانسوی گفت: به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی، نه اتو و نه ... خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم. خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم...
-
حکایت شیری که عاشق آهو شد
1391/08/19 14:41
شیر نری دلباختهی آهوی ماده شد. شیر نگران معشوق بود و میترسید بوسیلهی حیوانات دیگر دریده شود. از دور مواظبش بود… پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست، شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد. دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت. با خود...
-
عکس های عاشقانه
1391/08/19 14:40
-
معجزه ی عشق
1391/08/19 14:40
سالها پیش , در کشور آلمان , زن و شوهری زندگی می کردند.آنها هیچ گاه صاحب فرزندی نمی شدند.یک روز که برای تفریح به اتفاق هم از شهر خارج شده و به جنگل رفته بودند , ببر کوچکی در جنگل , نظر آنها را به خود جلب کرد.مرد معتقد بود : نباید به آن بچه ببر نزدیک شد.به نظر او ببرمادر جایی در همان حوالی فرزندش را زیر نظر داشت.پس اگر...
-
اس ام اس
1391/08/19 14:39
ما سه چیز را در دوران کودکی جا گذاشتیم : شادمانی بی دلیل، دوست داشتن بی دریغ، کنجکاوی بی انتها خوش به حال مسافرکش های میدان آزادی / هر روز آزادانه فریاد میزنند/ آزادی، آزادی هر کی دلتو شکست صداشو در نیار یه روز دلش میشکنه صداش در میاد شکسپیر میگوید: هر از گاهی برای آن که دوستش میداری نشانه ای بفرست تا بداند قلبی برایش...
-
داستان عاشقانه زیبا
1391/08/19 14:38
زن وشوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند. انها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند. زن جوان: یواشتر برو من می ترسم مرد جوان: نه ، اینجوری خیلی بهتره! زن جوان: خواهش می کنم ، من خیلی میترسم مردجوان: خوب، اما اول باید بگی دوستم داری زن جوان: دوستت دارم ، حالامی شه یواشتر برونی مرد جوان: مرا محکم بگیر زن جوان:...