♥جوجو طلایی♥

♥هر چی به ذهنت برسه این تو هست♥

♥جوجو طلایی♥

♥هر چی به ذهنت برسه این تو هست♥

داستان کوتاه مارمولک

شخصی مشغول تخریب دیوار قدیمی خانه اش بود تا آنرا نوسازی کند. توضیح اینکه منازل ژاپنی بنابر شرایط محیطی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند.

این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش فرو رفته بود.

ادامه مطلب ...

تصادف

یک روز یک زن و مرد با ماشینا شون با هم تصادف ناجوری می کنن. بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن ...

وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان، راننده ی خانم بر میگرده میگه :

ادامه مطلب ...

یک داستان واقعی

این یک داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده.
شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد. خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش فرو رفته بود.
دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد. وقتی میخ را بررسی کرد متعجب شد؛ این میخ ده سال پیش، هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود!!!
چه اتفاقی افتاده؟
در یک قسمت تاریک بدون حرکت، مارمولک ده سال در چنین موقعیتی زنده مانده!!!
چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است.
متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد.
در این مدت چکار می کرده؟ چگونه و چی می خورده؟
همانطور که به مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر، با غذایی در دهانش ظاهر شد!!!
مرد شدیدا منقلب شد.
ده سال مراقبت. چه عشقی! چه عشق قشنگی!!!
اگر موجود به این کوچکی بتواند عشقی به این بزرگی داشته باشد پس تصور کنید ما تا چه حد می توانیم عاشق شویم، اگر سعی کنی.

جعبه کفش

زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند.آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند.در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند مگر یک چیز:یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند ودر مورد آن هم چیزی نپرسد

ادامه مطلب ...

یک لیوان شیر

روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد. از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد. روزی متوجه شد که تنها یک سکه ۱۰ سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد. تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زیبایی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و به جای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.

ادامه مطلب ...

هدایای مخصوص روز عشق

روز والنتین یا والنتاین، (روز عشاق و یا روز عشق ورزی) عیدی در روز ۱۴ فوریه (۲۵ بهمن‌ماه و بعضی سال‌ها ۲۶ بهمن‌ماه) و در برخی فرهنگ‌ها روز ابراز عشق است 

 

 

پسران برای ازدواج چه دخترانی را انتخاب می‌کنند؟!

پسران برای ازدواج چه دخترانی را انتخاب می‌کنند؟!


http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/76658.jpg


عضو هیات علمی‌گروه روانشناسی بالینی دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی، گفت: پسران برای ازدواج دنبال دخترانی می‌گردند که شبیه مادرانشان باشند.


منوچهر طباطبایی افزود: پسران به طور ناخودآگاه دخترانی را برای ازدواج می‌پسندند که شبیه مادر خود بوده و بتواند جایگزین آن باشد.
وی ادامه داد: این مسأله که بیشتر در فرهنگ ایرانی دیده می‌شود، به ارتباط عاطفی و علاقه ای که پسران به مادران دارند، برمی‌گردد.
این روانشناس اظهار داشت: معمولا دخترانی که پسران برای ازدواج انتخاب می‌کنند، اگر شباهتی به مادر پسر نداشته باشند، پسر جذب وی نمی‌شود.
وی افزود: اکثر خانم ها اگر در آینه به خود نگاه کنند یا در رفتار خود دقیق شوند، متوجه می‌شوند که شباهت هایی با مادرشوهر خود دارند.

طباطبایی در پاسخ به این که آیا این نحوه انتخاب لطمه ای به زندگی نمی‌زند، تصریح کرد: این موضوع نمی‌تواند یک آسیب تلقی شود به ویژه اینکه پسران تصمیم نمی‌گیرند که چنین انتخابی را داشته باشند.
وی توضیح داد: علاقه مند شدن یک پسر به دختری که شبیه مادر وی است کاملا به صورت ناخودآگاه و بدون اینکه فرد متوجه شود، اتفاق می‌افتد.
این عضو هیات علمی‌دانشگاه علامه طباطبایی گفت: حتی پسرانی که با مادران خود اختلاف دارند، به دلیل علاقه به مادر دخترانی را برای همسری می‌پسندند که شبیه وی باشد.

درخواست عجیب ازدواج یک دختر!

درخواست عجیب ازدواج یک دختر! دختری دانشجویی که 2000 خواستگار پیدا کرد!!




درخواست عجیب ازدواج یک دختر! دختری دانشجویی که 2000 خواستگار پیدا کرد!! ( + عکس )

ادامه مطلب ...

تست روانشناسی مخصوص مجردها

تست روانشناسی مخصوص مجردها

 

در بین ما افرادی وجود دارند که مجردند و ترجیح می دهند هر چه زودتر تشکیل خانواده بدهند، اما در این بین هستند اشخاصی که ترجیح می دهند همچنان مجرد بمانند و یا دیر تر ازدواج کنند. باید اشاره داشت در بیشتر افرادی که تشکیل خانواده می دهند میل به ازدواج احساس می شود، یعنی زمانی که این احساس در آنها به وجود آمد تشکیل خانواده می دهند… حال شاید شما بپرسید، این نیاز را چگونه باید در وجود خودمان بشناسیم تا ازدواج کنیم… آیا اصلاً چنین احساسی در ما به وجود می آید یا نه؟ تست های زیر را پاسخ دهید تا متوجه شوید که در وجودتان چنین میلی دارید یا خیر؟

تست
 روانشناسی

ادامه مطلب ...

اس ام اس sms

ای که ترنم محبت را ؛ در نگاه تو احساس کردم ؛ عاشقانه دوستت دارم .

تو باشی ؛ باران باشد ؛ و یک جاده ی بی انتها ؛ به دنیا میگویم ؛ خداحافظ .

دفتر نقاشی من ؛ تو شهر غم گم شده ، به کی بگم با معرفت ؛ دلم برات تنگ شده .

بگذار سرنوشت هر راهی را که میخواهد برود ما راهمان جداست ؛ بگذار این ابرها تا میتوانند ببارند ؛ ما چترمان خداست

20 عاملی که می تواند لبخندتان را نازیبا کند

غذا، نوشیدنی ها و عادات ناسالمی که دندانها و لثه هایتان را خراب می کند و حتی اگر منظم مسواک بزنید، از نوارهای سفید کننده دندان استفاده کنید و دوبار در سال نزد دندانپزشکتان بروید باز هم کافی نیست.

اینجا به عواملی اشاره می کنیم که دندانها و لثه هایتان را خراب می کند و باعث می شود که لبخندتان دیگر زیبا نباشد.


ادامه مطلب ...

نگذار گمت کنم...

بغضی که هر شب با خودم به رختخواب میبرم ...

انتظاری که هر روز از گوشی ام دارم  که تو  باشی...

کابوسی که فرق خواب و بیداری رو فراموش کرده و همیشه همراهم شده ...

لحظه های که  مثل  بختک گردنم رو گرفته و خفه ام میکنه...

چشمهای خیسی که  وقتی آف میشی  آبرومو میبرند...

جنگی که میکنم با مغزم تا آلزایمر بگیره  هیچ خاطره ای از تو یادش نیاد...

دستی که سرد شده  منتظر دستهات مونده...

صفحه های وبلاگی که، میدونن خواننده ای ندارند ولی  هر روز پر میشند ...

اسمی که آرزو میکنم صداش کنم و راضی هستم به «هوم » گفتنش ....

عکسهای که هر روز روی سینه ام میزارم و  سوزش سینه ام رو آروم نمیکنه....

پا به خواب تو گذاشتم بس که بیداری کشیدم

دیشب خواب دیدم ...

دیشب خواب دیدم ..امدم طرفهای شما دنبال خونه اتون میگشتم ..تنها نشونی هم که داشتم یک بوته یاس بود که روی دیوارتون باشه ....رفته بودم روی یک بلندی ، از اونجا نگاه میکردم شاید بتونم خونه اتون رو پیدا کنم ...

یهو دامنم گیر کرده بود به یک میله  داشت منو میکشید پایین  ، داشتم میافتادم توی یک دره ...

سعی میکردم خودم رو بکشم بالا ...همش میخواستم داد بزنم :علیرضا علیرضا کمکم کن .. ولی میترسیدم ، می دونستم نمیایی نمی دونم ...پشت سرم پر آدم بود ولی هیچ کسی نمی امد کمک ..همشون رو صدا میزدم ولی بهم محل نمی دادن

یهو زدم زیر گریه گفتم : اگر علیرضا رو صدا میکردم می امد کمکم ، فقط علیرضام به دادم میرسید ..شما ها خیلی بی رحمید ، گریه میکردم با صدای بلند ... 

از ترسی و گریه که میکردم از خواب بیدار شدم ، اینقدر ترسیده بودم که بیدار هم شده بودم ، هنوز گریه میکردم ، خواستم بهت زنگ بزنم ، ولی می دونستم  مثل اون روز گوشی رو جواب نمی دی ، ازاین که خاموشش کنی خیلی میترسم ، اینطوری باز فکر میکنم یک راهی واسه ارتباط هست ولی وقتی خاموش میکنی همه  درها بروم بسته میشه 

 

سلام دوستان 

این متن از خودم نیستا.خوشبختانه من کسی به این اسم نمیشناسم.