♥جوجو طلایی♥

♥هر چی به ذهنت برسه این تو هست♥

♥جوجو طلایی♥

♥هر چی به ذهنت برسه این تو هست♥

نظافت پورت های بلا استفاده

پورت ها یا درگاه ها برای اتصال تجهیزات و ابزارهای مختلف به کامپیوتر مورد استفاده قرار می گیرند و معمولاً تعداد پورت ها بیش از آن است که همه آنها استفاده شود و تعدادی از آنها غیر قابل استفاده باقی می مانند و محل اتصال آنها در برابر گرد و غبار و آشغال بدون پوششی باقی می ماند.

این پورت ها عبارتند از:

- پورت اترنت

- پورت USB

- پورت پارالل

- پورت سری (سریال)

نظافت پورت ها کار بسیار ساده ای است ولی قبل از شروع باید نکاتی را رعایت کنید تا کامپیوتر شما صدمه نبیند.

قبل از تمیز کاری کامپیوتر خود را شات دان دهید و کابل آن را از پریز برق جدا کنید. اگر بیشتر کثیفی از گرد و غبار تشکیل شده است یک بلوئر هوای (دمنده هوا) مخصوص کامپیوتر خریداری کنید این دمنده ها خیلی گران نیستند و از آن برای تمیز کاری داخل کامپیوتر هم می توانید استفاده کنید.

اگر کثیفی ها کمی چسبناک تر هستند و با هوای فشرده نمی توانید آنها را از بین ببرید بهتر است از یک مسواک استفاده کنید تا کاملاً داخل شکاف ها را تمیز کنید. ولی این کار را به نرم و با حوصله انجام دهید.

تمیز کننده های اسفنجی هم برای نظافت قسمت های بزرگتر می توانند استفاده شوند برای این منظور اسفنج خود را به الکل آغشته کنید و سپس پورت مورد نظر را تمیز کنید قبل از اینکه دوباره از کامپیوتر استفاده کنید اجازه دهید تا پورت ها کاملاً خشک شوند.

توضیحات فوق فقط برای نظافت پورت های خارجی بود که با توجه به آنها می توانید به راحتی هر پورت خارجی کامپیوتر را بدون مشکل تمیز کنید. 

منبع:http://yadbegir.com

هی تو .... با توام .....

دوستت دارم،نه واسه اینکه تنهام
دوستت دارم، چون تو گفتی، همیشه هستی باهام
دوستت دارم، نه واسه اینکه بی قرارم 
دوستت دارم، چون تو گفتی، هیچ وقت نمیکنی خارم
دوستت دارم، نه واسه اینکه دربه درم  

 

دوستت دارم، چون تو گفتی، میگیری بال و پرم
دوستت دارم، نه واسه اینکه دل تنگم
دوستت دارم، چون تو گفتی، همیشه باهات یکرنگم
دوستت دارم، نه واسه اینکه دورم  
 

 

دوستت دارم، چون تو گفتی، واست یه هم زبونم
دوستت دارم، نه واسه اینکه هستی تو رویام
دوستت دارم، چون تویی تنها فرشتة آرزوهام
دوستت دارم، نه واسه ادامة حیاتم  
 

دوستت دارم، چون تویی تنها فرشتة نجاتم
دوستت دارم، نه واسه یه روز و دو روز
دوستت دارم، واسه همیشه، واسه هر روز  

خیلی سخته

خیلی سخته که بدونی دل عشقت جای دیگست
 
خیلی سخته که بخونی از چشاش دلواپس کسی دیگست
 
خیلی سخته که شبا به یاد حرفاش نخوابی
 
صبح بلندشی وببینی که یه نامه مونده باقی
 
نامه ای پر از خیانت که نداره توش صداقت
 
نامه ای که مهر باطل بزنه روی خیالت
 
یکدفعه خراب بشه اون ارزوهای قشنگ  

بمونی یکه و تنها توی اون لحظه سخت

سکوت می کنم

سکوت می کنم
صدای آشنایی از دور به گوش میرسد


گویی صدای پای رهگذر است

رهگذری که سالها به سویم می آید و هرسال این روزها
از من عبور می کند
غریبه ای که گویی آشناست
هرچه می اندیشم گویی جایی او را دیده ام
...چشمانش ، نگاهش از جنس نگاهیست که سالها مرا

نه ، نه

...باور نمیکنم

یعنی او مرا می خواند!؟

صدایش چه آشناست

و قصیده ای که می خواند

گویی جایی آنرا نوشته ام

بگذریم...

معلم

معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا ...
دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد:
چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم!
دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:
خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن...
اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه... اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو ...
معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ...
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد . . .

نامهربان

سلام نا مهربانم، چوب خط روز های بی تو بودن که پر شد، نامه ای برایت نوشتم،
نامه ای برای تو و برای این عکس میان قاب و برای این تپش کهنه در سینه
نامه ام را میسپارم به دست باد .ببرد آنسوی تمام این دیوار ها ،این جاده ها ،این روز ها ...اصلاً ببرد ،آن سوی تمام نمیدانم هایی که دستانم را از دستانت جدا کرد...  

باد می داند،خوب می داند،یادت نیست مگر؟ خودش بود که آن روز لحظه ای قبل از غروب, گره روسریم را از هم باز کرد وموهایم را به دست آشفته باد سپرد.
حالا که گفتم یادم آمد،باید روی پاکت بنویسم :''برسد به دست نامهربانی که موهایم رابا باد شانه میزد.'' آخرآدرس خانه ات را که نمیدانم
روزی در پی جاده خاکی راهی بودم که تلاقی نگاهت راه بر پاهای برهنه ام بست. اصلا مینویسم: ''برسد به دست همان نگاه''...همان نگاهی که آیینه امیدم بود و نوید فردا هایی روشن، فردا یی که تلاقی آرزو هایمان بود،و کور سوی فانوسی در مسیر این راه تاریک فردا ... فردا... فردایی که هنوز در راه است!
امّا نه،این دو خط نامه که جای این حرف ها نیست، همین لبخند پشت قاب عکس هم با من قهر میکند،اگر دوباره قصه دلتنگی از نو تازه کنم
بگذار اصلاً از میهمانیم بگویم: جای تو خالی ،چند وقت پیش بود که تکرار این روز های بی خاطره را جشن گرفتم؛ مهمانی که نبود, من بودم و قاب عکس تو... سفره ای چیدم در خور مهمان.شمع بود و گل سرخ بود و دو خط دست نوشته
شرمنده مهمانم،که شادی سر سفره ام کم آمد. برکت خدا به سر سفره تو! این گناه دوستی من بود که قهر خدا در پی داشت و قحطی نعمت. چه بگویم؟ شاد باد روزگار تو،که همین خشکیده لبخند گوشه لبانت، سهم سفره خالی ماست از این سال های بی برکت...
ودیشب بود آن شب که چوب خط روز های بی تو بودن به سر آمد ونامه ای برایت نوشتم.
'' که میسپارمش به دست باد

غریبه اشنا

با تو دوباره من شدم
عاشق جان و تن شدم
با تو گل از گلم شکفت
با تو دوباره زن شدم

با تو جوانه زد همه
شاخه خشک پیکرم
از تو پر از ترانه شد
برگ سفید دفترم

با تو دوباره جون گرفت
هر چی که در من مرده بود
انگار پسم داد زندگی
هر چی امانت برده بود

با تو نگاه مات من
پر از گلهای ناز شد
گل لبان بسته ام
به شوق بوسه باز شد

با تو تمام خستگی
از تن من به در شده
درد غریبی کم کمک
مرده و بی اثر شده

با تو دوباره میرسم
به حد بی حساب زن
به اوج بخشش و غرور
به مرز عشق ناب زن

با تو درخت پر برم
با تو ز بیش بیشترم
از بهترینها بهترم
من با تو چیز دیگرم

چه فکر میکنی

فکر میکنی دلم تنگ نمی شود؟
فکر میکنی صدایت اگر نوازشگر دل بی تابم نباشد
و موسیقی مهربانیت بر طپشهای قلبم رهبری نکند
آرام و قراری دارم؟

فکر میکنی اهمیت دارد
روباه و پلنگ و گرگ، از جنس شقایق باشند
یا از جنس خنجرهای فرصت طلب روزگار؟

دلِ تنگ بنفشه ها با گذر هر ثانیه
برای نبود روشنایی آفتاب
تنگتر می شود
فکر میکنی بنفشه ها
شبها
به جای خالی آفتاب
از ماه نور می خرند؟
و گلبرگهایشان را به عشوه می گشایند؟
فکر میکنی از جنس بُرندهء خیانتم
یا مثل لطافت پارچهء ابریشمی فریبکار؟

فکر میکنم تشنه ام
قبل از اینکه التماس کنم
یک لیوان مهربانی برایم بگو...

فکر میکنی عشق هم مثل عطش می ماند؟
که با جرعه های مهرورزت اگر سیرابم کنی
دیگر محبت را ننوشم؟
فکر میکنی قبله ام اگر الله ندارد
ستایش را نمی شناسم؟
مگر من سوره های آزادی را نسجودم
و به مُهر عشق نماز نخواندم؟

فکر میکنی مثل همهء پرندگان
در فصلی از سال کوچ میکنم؟

باور کن
من از عشاقم
از قبیلهء ناپدید شدهء عاشقان

رویای با تو بودن قشنگ تر از زندگیست

قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم 


چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست


عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند و برای با تو بودن دلتنگی میکنند


دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است


درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند


پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.


عاشـــــــقـــــــــانـــ ــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت

همه ی دنیای منی

نشسته بود روی زمین و داشت یه تیکه هایی رو از روی زمین جمع می کرد. 
 بهش گفتم : کمک نمی خوای؟ گفت : نه.  
 گفتم : خسته می شی بذارخوب کمکت کنم دیگه.
 
گفت : نه خودم جمع می کنم. 

گفتم : حالا تیکه ها چی هست؟ بد جوری شکسته معلوم نیست چیه؟ 

نگاه معنی داری کرد و گفت : قلبم.  این تیکه های قلب منه که شکسته. خودم باید جمعش کنم 

بعدش گفت : می دونی چیه رفیق؟ آدمای این دوره زمونه دل داری بلد نیستن. 
 وقتی می خوای یه دل پاک و بی ریا رو به دستشون بسپری

هنوز تو دستشون نگرفته میندازنش زمین و میشکوننش ......

میخوام تیکه ها ش رو بسپرم به دست صاحب اصلیش 

اون دل داری خوب بلده  آخه می دونی اون خودش گفته که قلبهای شکسته رو خیلی دوست داره 

میخوام بدم بهش بلکه این قلب شکسته خوب شه.
 
تیکه های شکسته ی قلبش روجمع کرد و یواش یواش ازم دور شد. 

و من توی اینفکر که چرا ما آدما دلداری بلد نیستیم موندم
 
دلم می خواست بهش بگم خوب چرا دلت رو می سپردی دست هرکسی؟ 

انگاری فهمید تو دلم چی گفتم . بر گشت و گفت :  
 
 دلم رو به دست هرکسی نسپردم اون برای من هر کسی نبود

دادگاه

((دادگاه حضرت ادم ))

 

نامت چه بود ؟آدم

 

فرزند؟من رانه پدر ونه مادری.بنویس اولین یتیم خلقت.

 

محل تولد؟بهشت پاک

 

ایتک محل سکونت؟زمین خاک

 

آن چیست بر گرده نهادی؟امانت است

 

قدت؟روزی چنان بلندکه همسایه خدا.اینک به قدر سایه بختم به روی خاک

 

اعضای خانواده؟حوای خوب و پاک.قابیل خشمناک.هابیل زیر خاک

 

روزتولدت؟روزجمعه.به گمانم  روز عشق

 

رنگت؟اینک فقط سیاه .زشرم چنان گناه

 

چشمت؟رنگی به رنگ بارش باران که ببارد زآسمان

 

وزنت؟نه آنچنان سبک که پرم در هوای دوست نه چنان وزین که نشینم بر

 

این خاک

 

جنست؟نیمی مرا زخاک نیمی دگر خدا

 

شغلت؟در کار کشت امیدم

 

شاکی تو؟ خدا

 

نام وکیل ؟ آن هم خدا

 

جرمت؟یک سیب از درخت وسوسه

 

تنها همین؟همین!!!!! 

حکم ات؟تبعید در زمین

 

همدست در گناه؟حوای آشنا

 

ترسیده ای؟کمی

 

از چه ؟که شوم اسیر خاک

 

آیا کسی به ملاقاتت آمده؟بلی

 

که؟گاهی فقط خدا

 

داری گلایه ای؟دیگر گلایه نه؟ولی....

 

ولی چه؟حکمی چنین آن هم یک گناه!!؟

 

دلتنگ گشته ای ؟زیاد

 

برای که؟تنها خدا

 

آورده ای سند؟بلی 

چه؟دوقطره اشک

 

داری تو ضامنی؟بلی

 

چه کسی؟تنها کسم خدا

 

در اخرین دفاع؟می خوانمش که چنان اجابت کند دعا

بی قرار

بگذار بی ادعا اقرار کنم

 

هر روز دلم برایت

 

تنگ می شود

عشق دیروز

توماه را

بیشتر از همه دوست می داشتی

و حالا ماه هر شب

تو را به یاد من می آورد

می خواهم فراموشت کنم

اما این ماه....

با هیچ دستمالی

از پنجره ها پاک نمی شود

برترین سرویس های چت

همه دوستان با سرویس های گفتگوی آنلاین یا چت آشنا هستند ولی اکثر هموطنان ما از سرویس چت یاهو یا همان یاهو مسنجر استفاده می کنند سرویس های دیگری هم برای چت وجود دارند که هر کدام مزایای مخصوص به خود را دارند. بنابراین بدون صحبت اضافه سرویس های بزرگ چت را خدمتتان معرفی می کنم.

FreeChatNow یکی از جدیدترین و بهترین سریس های رایگان چت اینترنتی

CoolSmile.net  چت رایگان

#1 Chat Avenue  سرویس چندگانه چت

Spin Chat  از چت کردن بازی های اینترنتی و... لذت ببرید. حتی احتیاج به ثبت نام نیست.

Bravenet Chat با دوستان خود در ارتباط باشید و با افراد جدید آشنا شوید.

ChatCache  سرویس چت با کیفیت مناسب

Justachat.com  سرویس چت برای بزرگ سالان

Chatix  سرویس چت برای بزرگ سالان

FreeJavaChat  به راحتی وارد چت روم ها شوید. 

علی یزدی مقدم 

منبع :http://www.yadbegir.com