-
دخترک حاضرجواب
1391/08/20 13:23
یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مىکرد نگاه مىکرد. ناگهان متوجه چند تار موى سفید در بین موهاى مادرش شد. از مادرش پرسید: مامان ! چرا بعضى از موهاى شما سفیده؟ مادرش گفت: هر وقت تو یک کار بد مىکنى و باعث ناراحتى من مىشوی، یکى از موهایم سفید مىشود. دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا...
-
عشق و ثروت و موفقیت
1391/08/20 13:22
عشق و ثروت و موفقیت زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید. به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.» آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟» زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.» آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم...
-
بامبو و سرخس
1391/08/20 13:22
بامبو و سرخس روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم را، دوستانم را، زندگی ام را! به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت کنم. به خدا گفتم: آیا می توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟ و جواب او مرا شگفت زده کرد. او گفت : آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟ پاسخ دادم : بلی. فرمود: هنگامی که درخت...
-
دختر فداکار
1391/08/20 13:21
همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم. تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود. ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت. آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود. گلویم رو صاف...
-
داستان مداد
1391/08/20 13:21
پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت . بالاخره پرسید : - ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟ پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت : - درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم . می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی . پسرک با...
-
رنجش (داستانی از سقراط)
1391/08/20 13:20
روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود . علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد : در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم . سلام کردم. جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت . و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم . سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت : خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت...
-
یکی بود یکی نبود
1391/08/20 13:19
یک مرد بود که تنها بود. یک زن بود که او هم تنها بود . زن به آب رودخانه نگاه می کرد و غمگین بود . مرد به آسمان نگاه می کرد و غمگین بود. خدا عم آنها را می دید و غمگین بود . خدا گفت : شما را دوست دارم پس همدیگر را دوست بدارید و با هم مهربان باشید . مرد سرش را پایین آورد؛ مرد به آب رودخانه نگاه کرد و در آب زن را دید . زن...
-
دوست مرد بهتر است یا دوست زن !
1391/08/20 13:19
آقا و خانومی که چند وقتی بود باهم ازدواج کرده بودن پس از مدتی اتفاقات جالبی واسشون رخ می ده یه شب خانوم نمی ره خونه فردا صبح در بازگشت به خونه آقا از خانومش سوال می کنه که دیشب کجا بودی ؟ خانوم هم جواب می ده که خونه ی یکی از دوستام بودم !!! آقا بلافاصله بعد ازین جواب به 10 تا از بهترین دوستان خانومش تلفن می کنه و...
-
عشق یک تجربه فوقالعاده است یا فقط یک واکنش شیمیایی؟
1391/08/20 13:18
ممکن است دانشمندان بتوانند با افزایش مواد شیمیایی در بدن عشق را در انسان به وجود بیاورند. همچنین این امید وجود دارد … محققانی که روی «فیزیولوژی» عشق کار میکنند، میگویند این احساس ریشه در برخی هورمونهای بدن انسان دارد و روزی میتوان مثلا ادکلنی ساخت که همین احساس را در فرد القا کند عشق یک تجربه فوقالعاده است یا فقط...
-
داستان شیطان چه مى کند؟
1391/08/20 13:18
ویند در زمان دانیال نبى یک روز مردى پیش او آمد و گفت : اى دانیال امان از دست شیطان ، دانیال پرسید: مگر ش یطان چه کرده ؟ مرد گفت : هیچى ، از یک طرف شما انبیاء و اولیاء به ما درس دین و اخلاق مى دهید و از طرف دیگر شیطان نمى گذارد رفتار ما درست باشد، کار خوب بکنیم و از بدیها دورى نماییم . دانیال پرسید: چطور نمى گذارد؟ آیا...
-
پیرمرد و دختر
1391/08/20 13:16
فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی . پیرمرد از دختر پرسید : - غمگینی؟ - نه . - مطمئنی ؟ - نه . - چرا گریه می کنی ؟ - دوستام منو دوست ندارن . - چرا ؟ - جون قشنگ نیستم . - قبلا اینو به تو گفتن ؟ - نه . - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم . - راست می گی ؟ - از ته...
-
شوخی کوچولو
1391/08/20 13:15
شوخی کوچولو نیمروزی بود آفتابی ، در یک روز سرد زمستانی … یخبندان شدید و منجمد کننده ، بیداد میکرد. جعدهای فرو لغزیده بر پیشانی نادنکا که بازو به بازوی من داده بود و کرک بالای لبش از برف ریزه های سیمگون پوشیده شده بود. من و او بر تپه ی بلندی ایستاده بودیم. از زیر پایمان تا پای تپه ، تنده ی صاف و همواری گسترده شده بود...
-
شیطان
1391/08/20 13:15
شیطان مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او بلند شد، خودش...
-
فقط همین (عکس)
1391/08/20 13:13
-
همه ی دنیای منی۱
1391/08/20 13:09
گویم دوستت دارم شاید تصور کنی تنها چند واژه ی ساده را در کنار هم گذاشته ام و جمله ای را بیان کرده ام .اما.... این تنها یک جمله نیست ! دنیای لبریز از رویا های سبز و سرخ ! همین جمله ی کوتاه ! آری همین چند واژه خود کتابیست سرشار از معنا ! دوستت دارم یعنی بی حضور تو زندگی برایم بی معناست...
-
نظافت پورت های بلا استفاده
1391/08/20 13:07
پورت ها یا درگاه ها برای اتصال تجهیزات و ابزارهای مختلف به کامپیوتر مورد استفاده قرار می گیرند و معمولاً تعداد پورت ها بیش از آن است که همه آنها استفاده شود و تعدادی از آنها غیر قابل استفاده باقی می مانند و محل اتصال آنها در برابر گرد و غبار و آشغال بدون پوششی باقی می ماند. این پورت ها عبارتند از: - پورت اترنت - پورت...
-
هی تو .... با توام .....
1391/08/20 13:06
دوستت دارم، نه واسه اینکه تنهام دوستت دارم، چون تو گفتی، همیشه هستی باهام دوستت دارم، نه واسه اینکه بی قرارم دوستت دارم، چون تو گفتی، هیچ وقت نمیکنی خارم دوستت دارم، نه واسه اینکه دربه درم دوستت دارم، چون تو گفتی، میگیری بال و پرم دوستت دارم، نه واسه اینکه دل تنگم دوستت دارم، چون تو گفتی، همیشه باهات یکرنگم دوستت...
-
هیچ کس تنهاییم را حس نکرد
1391/08/20 13:06
-
خیلی سخته
1391/08/20 12:42
خیلی سخته که بدونی دل عشقت جای دیگست خیلی سخته که بخونی از چشاش دلواپس کسی دیگست خیلی سخته که شبا به یاد حرفاش نخوابی صبح بلندشی وببینی که یه نامه مونده باقی نامه ای پر از خیانت که نداره توش صداقت نامه ای که مهر باطل بزنه روی خیالت یکدفعه خراب بشه اون ارزوهای قشنگ بمونی یکه و تنها توی اون لحظه سخت
-
سکوت می کنم
1391/08/20 12:40
سکوت می کنم صدای آشنایی از دور به گوش میرسد گویی صدای پای رهگذر است رهگذری که سالها به سویم می آید و هرسال این روزها از من عبور می کند غریبه ای که گویی آشناست هرچه می اندیشم گویی جایی او را دیده ام ...چشمانش ، نگاهش از جنس نگاهیست که سالها مرا نه ، نه ...باور نمیکنم یعنی او مرا می خواند!؟ صدایش چه آشناست و قصیده ای که...
-
معلم
1391/08/20 12:40
معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا ... دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟ معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد: چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟! فردا...
-
نامهربان
1391/08/20 12:38
سلام نا مهربانم، چوب خط روز های بی تو بودن که پر شد، نامه ای برایت نوشتم، نامه ای برای تو و برای این عکس میان قاب و برای این تپش کهنه در سینه نامه ام را میسپارم به دست باد .ببرد آنسوی تمام این دیوار ها ،این جاده ها ،این روز ها ...اصلاً ببرد ،آن سوی تمام نمیدانم هایی که دستانم را از دستانت جدا کرد... باد می داند،خوب می...
-
غریبه اشنا
1391/08/20 12:37
با تو دوباره من شدم عاشق جان و تن شدم با تو گل از گلم شکفت با تو دوباره زن شدم با تو جوانه زد همه شاخه خشک پیکرم از تو پر از ترانه شد برگ سفید دفترم با تو دوباره جون گرفت هر چی که در من مرده بود انگار پسم داد زندگی هر چی امانت برده بود با تو نگاه مات من پر از گلهای ناز شد گل لبان بسته ام به شوق بوسه باز شد با تو تمام...
-
چه فکر میکنی
1391/08/20 12:36
فکر میکنی دلم تنگ نمی شود؟ فکر میکنی صدایت اگر نوازشگر دل بی تابم نباشد و موسیقی مهربانیت بر طپشهای قلبم رهبری نکند آرام و قراری دارم؟ فکر میکنی اهمیت دارد روباه و پلنگ و گرگ، از جنس شقایق باشند یا از جنس خنجرهای فرصت طلب روزگار؟ دلِ تنگ بنفشه ها با گذر هر ثانیه برای نبود روشنایی آفتاب تنگتر می شود فکر میکنی بنفشه ها...
-
رویای با تو بودن قشنگ تر از زندگیست
1391/08/20 12:36
قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند و برای با تو بودن دلتنگی میکنند دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من...
-
همه ی دنیای منی
1391/08/20 12:36
تقدیم به همه کسانی که به عشق خود نرسیده اند نشسته بود روی زمین و داشت یه تیکه هایی رو از روی زمین جمع می کرد. بهش گفتم : کمک نمی خوای؟ گفت : نه. گفتم : خسته می شی بذارخوب کمکت کنم دیگه. گفت : نه خودم جمع می کنم. گفتم : حالا تیکه ها چی هست؟ بد جوری شکسته معلوم نیست چیه؟ نگاه معنی داری کرد و گفت : قلبم. این تیکه های قلب...
-
دادگاه
1391/08/20 12:35
((دادگاه حضرت ادم )) نامت چه بود ؟آدم فرزند؟من رانه پدر ونه مادری.بنویس اولین یتیم خلقت. محل تولد؟بهشت پاک ایتک محل سکونت؟زمین خاک آن چیست بر گرده نهادی؟امانت است قدت؟روزی چنان بلندکه همسایه خدا.اینک به قدر سایه بختم به روی خاک اعضای خانواده؟حوای خوب و پاک.قابیل خشمناک.هابیل زیر خاک روزتولدت؟روزجمعه.به گمانم روز عشق...
-
بی قرار
1391/08/20 12:35
بگذار بی ادعا اقرار کنم هر روز دلم برایت تنگ می شود
-
عشق دیروز
1391/08/20 12:34
توماه را بیشتر از همه دوست می داشتی و حالا ماه هر شب تو را به یاد من می آورد می خواهم فراموشت کنم اما این ماه.... با هیچ دستمالی از پنجره ها پاک نمی شود
-
برترین سرویس های چت
1391/08/20 12:34
همه دوستان با سرویس های گفتگوی آنلاین یا چت آشنا هستند ولی اکثر هموطنان ما از سرویس چت یاهو یا همان یاهو مسنجر استفاده می کنند سرویس های دیگری هم برای چت وجود دارند که هر کدام مزایای مخصوص به خود را دارند. بنابراین بدون صحبت اضافه سرویس های بزرگ چت را خدمتتان معرفی می کنم. FreeChatNow یکی از جدیدترین و بهترین سریس های...