شت این پنجره ها وقتی بارون می باره
وقتی آهسته غروب تو خونه پا می ذاره
وقتی هر لحظه نسیم توی باغچه ها میاد
توی خاک گلدون ها بذر حسرت می کاره
وقتی شبنم می شینه رو غبار جاده ها
وقتی هر خاطره ای تو رو یادم میاره
وقتی توی آینه خودمو گم می کنم
می دونم که لحظه هام رنگ آبی نداره
تازه احساس می منم که چشام بارونیه
پشت این پنجره ها داره بارون می باره...!