♥جوجو طلایی♥

♥هر چی به ذهنت برسه این تو هست♥

♥جوجو طلایی♥

♥هر چی به ذهنت برسه این تو هست♥

می خواهم تو را در آغوش بگیرم

 

 

زندگی فرصت بس کوتاهی است تا بدانیم که مرگ

 

آخرین نقطه ی پرواز پرستوها نیست.مرگ هم

 

حادثه است مثل افتادن برگ...

 

دلم بدجور گرفته ست.خیلی وقت است که گریه

 

نکرده ام.بغض راه ورودی و خروجی تونل نفسم را بسته.

 

احساس میکنم دیگر نمی توانم نفس بکشم.

 

بغض گلویم را میفشارد دلم میخواهد گریه کنم اما

 

نمی توانم

 

جلوی اطرافیانم خجالت میکشم گریه کنم

 

بغض راه گلومو بسته

 

اشکم در نمی آید!...آب حوض چشمانم کم کم

 

دارد سر میرود گویی لوله ی قلبم ترکیده است.

 

جلوی گریه ام را میگیرم از جمع مهمان ها بلند

 

میشوم و به اتاقم می آیم

 

در  اتاق را می بندم و میایم روی صندلی جلوی

 

کامپیوترم مینشینم. می زنم زیر گریه...

 

با دستم جلوی دهنم را محکم می گیرم

 

تا صدای هق هقه گریه هایم را کسی نشنود.

 

دلم پر از حرف هایی است که خیلی وقت است

 

در خود ریخته ام یه عالمه حرف ناگفتنی دارم

 

اما شنیدنی

 

اما کسی نیست که به حرف دلم گوش دهد.

 

دیگر دلم دارد میترکد بس که همه چیز را در خود

 

ریخته تا اطرافیانش راشاد کند.............!

 

چه بد کسی رو دوست داشته باشی بمیری براش

 

ولی دوست نداشته باشه.

 

بگی نگی این روزا بازم دلم خیلی تنگه برات بدجوری

 

تنهام دوباره بی تو و اون رنگ چشات

 

بگی نگی چند وقتیه که دلتنگی هام زیاد شده باز

 

هوای تورو دارم بهونه هام خیلی شده

 

کاش که تو گرمای نگات بغض یخیمو بشکنم حس

 

بکنم که عاشقم شاید که باورت کنم..................

 

...........میدونید آدم یعنی چی؟!!..........آدم چیزی

 

نیست جز آه و دم.

 

آدم آه میکشد و از سختی های زندگی دم میزند!!!

 

آخ گفتم آدم...چه آدم هایی بودند و دیگر نیستند.

 

یه آدم بود که دیگه نیست!

 

دلم برای عزیز دلم  تنگ شده

 

الان که دلم گرفته

 

الان که تنهام

 

الان که دارم گریه می کنم

 

دوست داشتم اونی که دوسش دارم پیشم بود

 

بغلش میکردم و تو بغلش گریه میکردم

 

اما مثلی که ما فقط تو رویاهامون باید همو بغل

 

کنیم و همو ببوسیم

 

مثل این آهنگ که تو وبلاگ پخش میشه:

 

کاش میشد با تو باشم حتی توی رویاهام...

 

دلم برات تنگ شده

 

خودت هم خوب میدونی و با من اینطور میکنی

 

 

آری....!چقدر زود وابسته می شویم...

 

چقدر زود دست فراموشی را میگیریم...

 

چقدر زود دلتنگ می شویم...

 

...چقدر زود دلهره ی اتفاق فردا را می خوریم...

 

و چقدر زود رنگ تغییرات را میگیریم...!

 

...و چه زودتر از آنچه عشق می رود ما

 

دست خالی می شویم...!...

  

 

http://bahar-milad.blogfa.com/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد