یه روز تو دفتر دلم تصویر عشق و کشیدم تو خلوت سرد
تنم یه رد پایی کشیدم درست مثل یه همسفر تو قصه ها
می دیدمت اخه توی دفتر عشق یه رنگ خوبی کشیدمت
اما نمی دونم چی شد سیاهی دورش حلقه زد از توی
نقشه دلم چه بی خبر پر زد و رفت
اخه مگه نمی دونست قلبش و ابی کشیدم
دیگه توی دفتر دل تصویر عشق و ندیدم
چرا نه عکس خودمو با چشم گریون کشیدم