♥جوجو طلایی♥

♥هر چی به ذهنت برسه این تو هست♥

♥جوجو طلایی♥

♥هر چی به ذهنت برسه این تو هست♥

کلبه تنهایی من

در کلبه تنهایی من چیزی جز انتظار نیست . دیوار های کلبه ام دیگر

 واژه های انتظار را خوب نمی فهمند . پنجره کلبه ام به روح پاییزی عادت کرده است و می داند ، از اشکهایم می فهمد که انتظارم برای

 کیست . نیلوفر های کنار پنجره ام برای آمدنت دست دعا بلند کرده اند . کبوتر سفید بام کلبه ام می داند انتظار تو را می کشم . می رود تا شاید

 خبری را برایم بیاورد ولی هرگاه باز می گردد در چشمانش سنگینی غمی را حس می کنم ، چیزی نمی گوید و پر می کشد . می داند اگر بگوید

 خبری از مسافر تو نبود اشک هایم سرازیر می شوند . من به شقایق هایم آب نمی دهم آنها با اشکهایم پرورش یافتند

 .
آسمان را خبر کردم که هرگاه پرتو های عشقت را به من تابیدی آفتابی

 شود ولی سالهاست که آسمان دهکده ام ابری است و می بارد . ای بهاز زندگیم ! بیا ، بیا تا پنجره ام از من خسته نشده ، بیا تا گلهایم با من قهر

 نکرده اند . بیا تا کبوترم حرفی برای گفتن داشته باشد ، بیا تا آسمانم آفتابی باشد ، بیا و به این انتظار پایان ده.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد