بعضی وقت ها بیشتر از همیشه احساس تنهایی می کنم
وقت هایی که چند روز با دوستان دور هم جمع هستیم
بعدش همه برمی گردیم سر خونه و زندگیمون
وقتی میام خونه
تک و تنها
خونه تاریک و سوت و کور
خاک تنهایی و گرد خستگی بر چهره ی کلبه ی تنهایی من
زیر نور غم گستر پایان روز
تنگ غروب
این وقتها بیشتر از هر وقت دیگه احساس تنهایی می کنم
این چند روز با دوستای عزیزم محسن وجوادبودم که از آلمان اومده
امشب هم تا دیر وقت با هم بودیم و حالی کردیم
یک دنیا صداقت
یک دنیا سادگی
آخر کلام یه چی بگم و برم
اگه یه دوست خیلی خیلی خوب دارید که واقعا همدیگه رو دوست دارید قدر این رفاقت رو بدونید
باور کنید خیلی ارزش داره
بیشتر از هر چیز دیگه