تاریخ رحلت : پنجم صفر سال 61 هجری قمری

سه ساله حسین(علیه السلام) درخرابه شام....
پنجم صفریادآور واقعه جانسوز شهادت یکی ازفرزندان امام حسین(علیه السلام) است . شهادت حضرت رقیه (علیها السلام) طفل سه ساله حضرت اباعبدالله درخرابه شام. بعداز واقعه کربلا، یزیدیان زنان وکودکان آل الله رابه اسارت گرفته وبه سوی کوفه وازآنجا به شام بردند. هنگامی که اسرا را به شام آوردند درخرابه ای منزل دادند چنانکه امام سجاد(علیه السلام) فرمودند: مارا درمکانی جای دادندکه سقف نداشت وروزها ازگرما وشبها ازسرما آرامش نداشتیم واز تشنگی وگرسنگی وخوف کشته شدن همواره دروحشت واضطراب به سرمی بردیم .1 درشب پنجم صفرهنگامی که همه اسراغریبانه درخرابه شام آرمیده بودند، نازدانه امام حسین(علیه السلام) در رویائی زیباومعنوی به وصال پدرگرامیش رسیده بود وآغوش گرم پدرچون گذشته جایگاه اوشده بود. ناگهان ازخواب بیدار می شودو خود را در خرابه شام می یابد نه درآغوش گرم پدر... ... پس پدرم کو؟ پدرم کجاست؟ کم کم شدت عشق وعلاقه به پدراورابه شوروگریه ای شدید وادارمی نماید وباصدائی لرزان وگریان می گوید: پدرم رابیاورید، نورچشمم رامی خواهم. پدرم رابیاورید... اهل بیت مخصوصاً حضرت زینب(علیها السلام) اورانوازش می کنند تاآرام شود اما بی فایده است. آرام نمی گیرد وآنچنان باسوزمی گرید که همگی به گریه می افتند. کم کم درخرابه غوغائی بپا می شودوصدای شیون وناله بالا وبالاتر میرود. هنگامی که این خبربه یزید پلید رسید گفت: سرپدرش رابرای اوببرید وجلوی اوبگذارید تاآرام شود. ازاینرو سربریده سالارشهیدان رادرمیان طبقی گذاشته وروی آنرا باپارچه ای پوشاندند ونزد آن دختر سه ساله بردند. - این چیست؟ من پدرم رامی خواهم، غذانمی خواهم. - پدرتودرهمین جاست. رقیه (س) حوله رابرداشت، ناگهان سربریده ای رادید. - این سرکیست؟ - سرپدرت است. آری حق داردکه سرپدررانشناسد، سری که برروی نیزه ها بوده، سنگ به پیشانی اوخورده ودرون تنورقرارگرفته شناسائیش مشکل است. آن نازدانه سررابرداشت وبه سینه چسباند و گریست و فرمود: ای باباجان! چه کسی تورابه خونت رنگین کرد؟ ای باباجان! چه کسی رگهای گردنت رابرید؟ ای باباجان! چه کسی مرادرکودکی یتیم کرد؟ ای باباجان! دختربی بابا به که پناه ببرد تابزرگ شود؟ ای باباجان! کاش نابینابودم واین منظره رانمی دیدم. ای باباجان! کاش خاک رابالش زیرسرقرارمی دادم، ولی محاسن توراخضاب شده به خون نمی دیدم.2 آری، اوباپدرصحبت کردوسختیهای سفرراعنوان نمود. شاید آبله های پای خود راکه ازشدت دویدن پدیدار گشته بودبه پدرنشان می داد. شاید ازمهمان نوازی مردم شام می گفت وشاید.... دراین هنگام به ناگه صدایش خاموش گشت. همه گفتند حتماً به خواب رفته است. آری اوبخواب رفته بود اماخوابی ابدی. وصدایش خاموش گشته بود چون درآغوش پدر قرار داشت.... واینگونه چراغ عمر دخترکی سه ساله درخرابه شام غریبانه خاموش گردید. طفل سه ساله ای که مشکل گشای بسیاری ازگرفتاران ودردمندان شده وبه باب الحوائج معروف گشته. شهادت جانگداز حضرت رقیه(سلام الله علیها) درخرابه شام به عنوان سندی بزرگ ازمظلومیت حضرت اباعبدالله(علیه السلام) است. اَلَا لَعنَةُ اللهِ عَلَی القَومِ الضَّالِمِین -------------------------------------------- (1)تذکره الشهداءملاحبیب الله کاشانی ،ص412 (2)منتخب طریحی-معالی السبطین،ج2،ص170 |